اعلام جرم علیه یک روزنامه و یک فعال فضای مجازی در تهران نمایش فیلم‌های جشنواره «سینما حقیقت» در خراسان رضوی آغاز شد بیش از ۱۰ میلیون ایرانی در پاییز ۱۴۰۳ به سینما رفتند | زودپز همچنان در صدر! رونمایی از نخستین تیزر انیمیشن «ساعت جادویی» + فیلم خیز هنرمندان مشهدی‌ برای ساخت ۶ مجموعه تلویزیونی ۲۹ مجموعه سینمایی، میزبان چهل و سومین جشنواره فیلم فجر داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم کیانوش عیاری و منوچهر محمدی پروانه ساخت گرفتند سریال سرزمین مادری با کیفیت 4K-HDR روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش اولیویا هاسی، ستاره فیلم‌های رومئو و ژولیت و کریسمس سیاه درگذشت آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) «خیام‌خوانی» پرواز همای و گروه بوشهری «لیان» در تبریز + فیلم آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) زمان پخش فصل سوم بازی مرکب مشخص شد + خلاصه داستان فیلم کوتاه کُر در راه جشنواره فیلم سولوتورن مجید صالحی با «تاکسیدرمی» در راه فجر چهل و سوم + عکس خون‌آشامی‌ها در رأس گیشه آمریکای شمالی
سرخط خبرها

نگاهی به گزیده محمود دولت آبادی از قصه‌های «هزارویک شب» که با آن می‌شود شب‌های زمستان را سر کرد

  • کد خبر: ۳۰۶۸۷۰
  • ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۱
نگاهی به گزیده محمود دولت آبادی از قصه‌های «هزارویک شب» که با آن می‌شود شب‌های زمستان را سر کرد
آنچه در معرفی گزیده محمود دولت آبادی از قصه‌های «هزارویک شب» در فضای مجازی به چشم می‌خورد هم دال بر این است که بیشتر داستان‌های منتخبِ این کتاب جنبه‌های طنز دارند و برخی از آن‌ها عاشقانه هستند .

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ وقتی شهرزاد همه درایت و شجاعتش را جمع می‌کند و به پدرش، که وزیر شهریار ساسانی است، می‌گوید: «مرا بر مَلِک کابین کن»، می‌داند که جادوی کلمه چیست و سِحر قصه با آدمی چه می‌کند، می‌داند قدرت افسونگری افسانه‌ها می‌تواند تا عمق جان‌ها نفوذ کند و نجات بخش باشد و راهگشا، حتی درباره آن کس که بر مُلک پادشاهی نشسته و خیانت همسر دیده و حالا اراده اش بر انتقام گرفتن از همه زنان سرزمینش است.

شهرزاد، دخترِ مِهینِ وزیر، دانا و پیش بین و آگاه از احوال شعرا و ادبا و ظرفا و ملوک پیشین، از همه این‌ها مطلع است و با همین آگاهی نزد شهریار می‌رود. او، پیش ازآن، خطاب به وزیر مملکت، خطاب به پدر مستأصلش، که موظف شده است شب به شب، به میل شهریار و برای شهریار، دختری را برگزیند و به کام مرگ بفرستد، می‌گوید: «مرا بر مَلِک کابین کن. یا من نیز کشته شوم و یا زنده مانم و بلا از دختران مردم بگردانم.» و بلا از دختران مردم دور می‌کند. 

او، پس از رفتن به نزد شهریار، دنیازاد، خواهرِ کِهتر خود، را برای وداع به نزد خود می‌طلبد و ازپیش هماهنگی‌های لازم را انجام می‌دهد تا خواهرش، شب هنگام، در حضور شاه، از شهرزاد بخواهد حدیثی بگوید؛ و دنیازاد در شب موعود می‌گوید: «ای خواهر! من از بی خوابی به رنج اندرم؛ طرفه حدیثی برگو تا رنج بی خوابی از من ببرد.» شهرزاد از ملِک، که خود نیز خوابش نمی‌برد، اجازت حدیث گفتن می‌طلبد و حکایت بازرگان و عفریت آغاز می‌کند: «ای ملک جوانبخت! ...»

افسانه شهریار و شهرزاد و قصه گویی‌های شب به شب او زیر تیغ هنوز در دهان‌ها می‌چرخد و در گوش‌ها می‌پیچد، و دوست داران این افسونگری سال هاست که مخاطب «هزارویک شب»‌اند، هزارویک شب کلمه و قصه و ورد و سروکله زدن با عِفریتان و جِنیان و آن‌ها که طلسم‌های عجیب غریب بلدند و باطل کردن سحر و جادو، «هزارویک شبـ» ـی که قصه محض است و، اگرچه از روزگار دور به دستمان رسیده، در گذر زمان، بار‌ها خلاصه‌ها و بخش‌هایی از آن، با زبانی ساده‌تر و هموارتر، روایت شده است.

در این میان، یک گزیده تازه هم روانه بازار نشر شده، با انتخاب و مقدمه نویسنده «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» و «نون نوشتن» و «زوال کلنل» و «آهوی بخت من، گزل» که آن را جذاب‌تر هم می‌کند. «آورده‌اند که ...» نام این مجموعه منتخب است که چند نکته جذاب دیگر هم دارد.

گزیده عشق، و هنر و موسیقی، و طنز

اثر، خود، گران سنگ است، اما نام محمود دولت آبادی وزنه دیگری به عنوان «هزارویک شب» افزوده. چهره بزرگ زبان و ادبیات و نثر فارسی ازمیان قصه‌های فراوانی که نقلشان صد‌ها شب طول می‌کشد دست به انتخاب زده و البته برای این منتخب چهارچوبی هم درنظر گرفته از این قرار: «در این گزیده، اصل بر انتخاب کوته فسانه است.

آنچه قید شده ازباب اهمیت قصه و قصه گویی در سراسر کتاب بود و نه نقل طویل‌ترین حکایت کتاب.» او، چنان که در پشت جلد کتاب هم ذکرش رفته، سعی کرده در این گزینش، تاحدامکان، از توهمات افسونگرانه به دور بماند و بیشتر حول درون مایه‌هایی نظیر عشق، و هنر و موسیقی، و طنز کتاب بگردد و حکایاتی که تاحدی از خیال پردازی‌های رایج افسانه‌ها فاصله می‌گیرند و خرد و معرفت و فرزانگی را جلوه می‌دهند: «پس این حکمت حیات بخش هزارویک شب، یعنی زنده ماندن زن محکوم به مرگ از برکت افسانه سازی و افسونگری، نکته مهمی است که افسون و افسونگری‌ها و جادوگری‌ها و خیال پردازی‌های بسیار دورازواقعیت را توجیه می‌کند.» 

دولت آبادی این گونه ادامه می‌دهد که «در این مجموعه، دید و نگاه من به انتخاب قصه‌ها سه محور اساسی دارد، به دوراز توهمات افسونگرانه، و آن سه محور عبارت است از عشق، هنر و موسیقی، طنز. بدیهی است عشق‌هایی که در این کتاب به حکایت درآمده بسیار شدید و درزمره همان عشق‌های افسانه‌ای است....»

آنچه در معرفی این گزیده در فضای مجازی به چشم می‌خورد هم دال بر این است که بیشتر داستان‌های منتخبِ این کتاب جنبه‌های طنز دارند و برخی از آن‌ها عاشقانه هستند و نیز اینکه داستان‌ها گِرد شخصیت‌های موسیقی دان و موسیقی نواز دوران خلافت هارون الرشید و البته شخصیت‌های ایرانی دوران وزارت برمکیان می‌گردند.

صفحه انتشارات «وزن دنیا»، ناشر کتاب، نیز در معرفی این اثر نوشته است: «'هزارویک شب' ازجمله کتاب‌هایی است که وجودش در هر کتابخانه‌ای می‌تواند منبعی از حکمت، تخیل و داستان سرایی باشد. این اثر کهن، که درطول سده‌ها الهام بخش نسل‌های مختلف در سراسر جهان بوده، مشتمل بر روایت‌هایی پررمزوراز از دربار‌های حاکمان تا زندگی روزمره مردمان است و به حق می‌توان آن را بازتابی اصیل از فرهنگ و تاریخ غنی مشرق زمین دانست.

گزیده ساختن 'هزارو یک شب' به انتخاب نویسنده برجسته معاصر، استاد محمود دولت آبادی، برای مخاطب امروز که زمان کمتری برای مطالعه آثار کلاسیک ادبیات جهان دارد جاودانه ساختن اثری است که نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان از آن الهام گرفته‌اند؛ و دولت آبادی، با گزینش برخی از مهم‌ترین و زیباترین داستان‌های آن، استادانه، نَقبی درخشان به ژرفای تاریخی این اثر بی تکرار زده است.»

نکته دیگری که به این اثر وجهه‌ای دوست داشتنی بخشیده تصویرگری‌های آن است، تصویرگری‌هایی پر از ظرافت که تداعی کننده قصه‌های قدیمی است و روحی ایرانی به متن بخشیده است، کاری از فرشید پارسی کیا. هم جواری قصه و تصویر شاید خواندن این اثر را برای بسیاری جذاب‌تر هم بکند. به همه این‌ها اضافه کنید حجم کم و ۳۰۰صفحه‌ای کتاب را که می‌تواند عاملی دیگر برای ترغیب کتاب خوان‌ها به مطالعه آن باشد، مخصوصا آن دسته که بهانه «هزارویک شب» نخواندنشان تاکنون قطور و طویل بودن این اثر بوده است.

وسیله سرگرمی عامه که همواره در اکثریت‌اند

شاخص‌ترین نکته در گزیده از «هزارویک شب» به روایت محمود دولت آبادی را، چنانکه مختصرا ذکرش رفت، باید دوری جستن از انتخاب افسانه و حکایت صرف دانست و تمرکز بیشتر بر داستان‌هایی با درون مایه حکمت آمیز، نکته‌ای که حتی ممکن است رنگ وبوی تازه‌ای به این اثر کهن ببخشد، و دولت آبادی، خود، مقدمه کتابش را با ارجاع به همین موضوع نوشته است.

او نخست از حکیم ابوالفضل بیهقی و نگاه خردمندانه او به اصل کتابت و نوشتن یاد می‌کند که نوشته است: «و بیشتر مردم عامه‌اند که باطل ممتنع را دوست‌تر ستانند، چون اخبار دیو و پری و کوه و غول بیابان و دریا، که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچون او گرد آیند و وی گوید: 'در فلان دریا جزیره‌ای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره و نان پختیم و دیگ‌ها نهادیم. چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید، از جای برفت. نگاه کردیم: ماهی بود؛ و به فلان کوه چنین و بر چنین چیز‌ها دوان دیدم و پیرزنی جادو مردی را خری کرد و باز پیرزنی دیگر، جادو، گوش او را به روغنی بیندود تا مردم گشت. ' و آنچه بدین مانَد از خرافات که خواب آرَد نادان را، چون شب بر ایشان خوانند.» 

ولی در ادامه، ضمن تأیید سخن بیهقی، از دلایلی می‌گوید که خواندن افسانه‌های مردم پسندی، چون «هزارویک شب» را توجیه می‌کند: «اما آنچه خردمندان در این کتاب یافته‌اند و آن نیز درست است اینکه قصه‌های خیال پردازانه از چنان جاذبه‌ای برخوردار است که می‌تواند یک زن، یک زن قصه گو را ــ که محکوم به مرگ دائمی است ــ در دام حاکمی خیانت دیده و خشمگین شرقی از مرگ برهاند؛ و این حکمت کتاب است که انتظار نمی‌رود انسان خردمندی مثل ابوالفضل بیهقی در زمانه خود موردتوجه قرار داده باشد.» 

و باز جایی دیگر می‌گوید: «دیگر نکته‌ای که ایشان به آن نظر نداشته اینکه عامه مردم همواره در اکثریت‌اند و خوراک شبانه می‌طلبند تا بتوانند بر خستگی روزانه خود مگر غالب آیند، در خیال ورزی ها، بی آنکه لزوما به آن باور داشته باشند، و فقط برای گذران، چنانچه در زمانه ما بسیار فراوان دچار ابتذال داده‌های بیهوده و فقط سرگرم کننده‌اند؛ و گویا در همه اعصار می‌بایست وسایل سرگرمی این جماعت انبوه به نحوی فراهم می‌شده باشد.»

درباره انتشارات «وزن دنیا»

«وزن دنیا» تا همین چند وقت پیش فقط بر دوش شاعران بود، رسانه‌ای با یک مجله که تصمیم گرفته بود منحصرا دراختیار شعر و شاعری باشد و ماه به ماه، با نگاه به همه استان‌های کشور، اشعار شاعران مختلف را چاپ کند، و ضمن این در پروند ه‌ای به شاعران شهره‌تر هم بپردازد.

حالا مدتی است که انتشارات «وزن دنیا» هم شروع به کار کرده و چندین کتاب را روانه بازار کرده است؛ تازه‌ترین نمونه همین «آورده‌اند که ...» محمود دولت آبادی است که در ۳۰۰صفحه، با جلد سخت، و به قیمت ۵۵۰هزار تومان منتشر شده است. جز این، می‌توان «سعدی در زبان و ادبیات ارمنی» (نوشته گورگن ملیکیان) را هم ذکر کرد، کتابی که به بررسی تاریخی نگاه ادیبان و دانشمندان ارمنی به جهان شعر سعدی می‌پردازد و از تأثیر ترجمه آثار این شاعر به ارمنی در نزدیکی فرهنگی ایران و ارمنستان سخن می‌گوید. 

«مکاشفه‌های زیرزمینی» محصول دیگر این نشر است، مجموعه جستاری به قلم سهند ایرانمهر درباب عشق و تنهایی و مرگ و هویت و معنای زندگی. «حادثه جو» هم یکی دیگر از محصولات انتشارات نوپای «وزن دنیا» است که اصلا گفت وگویی است بین مزدک علی نظری بالات معروف جنوب شهر تهران، امین آقا فرزانه.

بخشی از کتاب

قصه سیف الملوک و بدیع الجمال از طولانی‌ترین قصه‌های «هزارویک شب» است که در جلد پنجم کتاب آمده است و، چون در این گزیده اصل بر انتخاب کوته فسانه است، آنچه قید شده ازباب قصه و قصه گویی در سراسر کتاب بود و نه نقل طویل‌ترین حکایت کتاب/ م. د.

صیاد

و ازجمله آورده‌اند که در عهد خلافت هارون الرشید در بغداد صیادی بود «خلیفه» نام که بسی بی چیز و پریشان روزگار بود. اتفاقا، روزی از روزها، دام برداشته، به عادت معهود، ازبهر صید به کنار دریا رفت. آستین و دامن برزده، دام بگشود. یک بار و دوبار دام در دریا انداخت؛ چیزی در دام نیامد. تا ده بار دام فشرده، به دریا انداخت؛ چیزی در دام نیفتاد. بدین سبب تنگ دل گشته، در کار خود حیران بود و استغفار می‌کرد و می‌گفت: «ما شاءَ ا... کانَ و ما لَم یَشاء لم.» روزی دهنده خدای ــ تعالی ــ است؛ به یکی روزی بی شمار دهد و عیش دیگری را تلخ گرداند و کسی را بر او اعتراض نیست.

القصه، مرد صیاد در کار خود به فکرت فرورفت و اندوهی بزرگ بر وی روی داد و این بیت همی خواند:

نعمت مُنعم چراست دریادریا؟
محنت مفلس چراست کشتی کشتی؟

پس از آن، ساعتی نشسته، سر بر زمین افکند و این دو بیت برخواند:

لطیف کرم گستر کارساز
که دارای خلق است و دانای راز

یکی را به سر بر نهد تاج بخت
یکی را به خاک اندر آرَد ز تخت

پس از آن، با خود گفت: «بار دیگر بر خدا توکل کرده، دام در دریا اندازم؛ شاید که مرا از فضل خود نومید نگرداند.» آن گاه، دست‌ها بلند کرده، به توانایی هرچه تمام‌تر دام در دریا انداخت و ساعتی صبر کرد. پس از آن، دام برکشیده، سنگینش یافت.

هزار افسان اینجاست!نگاره ای از «هزارویک شب »، اثر ابوالحسن غفاری (صنیع الملک)

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->